8 باور غلط رایج در مورد مغز

412498 251 خبر مرکزی

این مقاله در مورد تصورات غلط رایج در مورد عملکرد مغز صحبت می کند که همیشه شنیده ایم اما واقعی نیستند. در قرن نوزدهم، فیزیکدانان بر این باور بودند که جهان پر از ماده خیالی به نام «اتر روشن» است. پزشکان همچنین گفتند که این بیماری ناشی از بخار معطری به نام «میاسما» است.

هر دو افسانه علمی بیش از صد سال دوام آوردند تا اینکه در نهایت توسط شواهد علمی کاملاً رد شدند.

افسانه های بسیاری در زمینه علوم اعصاب در مورد مغز و عملکرد آن وجود دارد و اگرچه شواهد و داده ها بی سر و صدا بسیاری از آنها را از بین برده اند، برخی از آنها تا به امروز باقی مانده اند، عمدتاً در رسانه ها و برخی کتاب ها و روزنامه ها. ادامه داده اند. آنچه این افسانه ها را زنده نگه می دارد، شواهد علمی نیست، بلکه تکرارپذیری و اعتبار آنهاست.

در اینجا هشت تصور غلط در مورد مغز و عملکرد آن وجود دارد که توسط شواهد علمی تأیید نشده است.

مغز به اتفاقات دنیای بیرون واکنش نشان می دهد!

به طور کلی اعتقاد بر این است که مغز به طور مداوم به رویدادهای جهان اطراف خود واکنش نشان می دهد. جوجه اردک زیبا را می بینید و لبخند می زنید. نظر یکی از دوستان در مورد شما باعث می شود وقتی سوزن واکسن روی دست شما قرار می گیرد سرخ شوید و احساس درد کنید، اما واقعیت این است که نورون های مغز شما منتظر رویدادهای خارجی نیستند تا آنها را برای واکنش تحریک کند.

اتفاقی که می افتد این است که مغز دائماً در حال حدس زدن است که ممکن است در آینده چه اتفاقی بیفتد و مفروضات خود را با داده های حسی دریافتی از دنیای بیرون و درون بدن شما مقایسه می کند. این مفروضات بذر اعمال، واکنش ها و تجربیات شما هستند.

در واقع مغز قبل از دریافت اطلاعات حسی از چشم، گوش، بینی و غیره شروع به تجسم اعمال و تجربیات شما می کند. به عبارت دیگر، مغز به جهان واکنش نشان نمی دهد، بلکه دائماً به عنوان یک فالگیر پیش بینی می کند و تصور می کند که دنیای شما چگونه خواهد بود، چگونه رفتار خواهید کرد و چه کسی خواهید بود.

اطلاعاتی که از حواس ما به مغز می رسد می تواند این پیش بینی ها را تأیید یا مطابقت دهد. فرآیندی به نام «یادگیری». شما نمی توانید این روند قابل پیش بینی را احساس کنید زیرا آنقدر سریع و بدون زحمت اتفاق می افتد که احساس می کنید به دنیای بیرون واکنش نشان می دهید.

ما فقط از 10 درصد مغز خود استفاده می کنیم!

معمولاً گفته می شود که افراد مشهوری مانند آلبرت انیشتین و مارگارت مید تنها از 10 درصد از مغز خود استفاده می کنند. این افسانه شاید یکی از شناخته شده ترین باورهای غلط در مورد مغز باشد که تا حدی در رسانه ها منتشر شده است.

  چرا دولت سیزدهم در اعتراضات اخیر عقب مانده است؟

اما اگر اینطور بود، جراحان می‌توانستند بخش زیادی از مغز ما را بدون هیچ عواقبی خارج کنند و ما می‌توانستیم به زندگی ادامه دهیم! برخی از دانشمندان بر این باورند که این افسانه ریشه در این دارد که ما به طور مداوم از 100٪ مغز خود در آن واحد استفاده نمی کنیم.

بری گوردون، متخصص مغز و اعصاب در دانشکده پزشکی جانز هاپکینز در بالتیمور، به امریکن ساینتیفیک گفت: «مطالعات نشان می‌دهد که ما تقریباً از تمام قسمت‌های مغز خود استفاده می‌کنیم و تقریباً هر قسمت از مغز فعال است».

علاوه بر نزدیک به 100 میلیارد سلول عصبی، مغز مملو از انواع سلول های دیگر است که به طور مداوم مورد استفاده قرار می گیرند. آسیب به نواحی کوچک مغز، بسته به محل آن، می تواند فلج کننده باشد. بنابراین به هیچ وجه نمی توانیم تنها با 10 درصد از مغز خود زندگی کنیم.

اسکن مغز نشان می دهد که مغز ما بدون توجه به آنچه انجام می دهیم همیشه فعال است. برخی از نواحی گاهی اوقات فعالتر از سایرین هستند، اما هیچ بخشی از مغز غیرفعال نیست مگر اینکه آسیب مغزی داشته باشیم.

مثلاً فرض کنید پشت یک میز نشسته اید و یک ساندویچ می خورید. اگر روی انتقال ساندویچ به سمت دهان، جویدن و بلعیدن تمرکز می کنید، به طور فعال از پاهای خود استفاده نمی کنید، اما این بدان معنا نیست که پاهای شما کار نمی کنند – فعالیت هایی مانند جریان خون، حتی زمانی که حرکت نمی کنید. پاهای شما وجود داشته باشد؛ بنابراین هیچ پتانسیل اضافی و پنهانی وجود ندارد که بتوانید در رابطه با فضای واقعی مغز از آن استفاده کنید.

در 20 سالگی مغزش پایین می رود!

مطمئناً برخی از مهارت‌ها، مانند توانایی سریع فکر کردن و به خاطر سپردن اطلاعات (که به عنوان هوش مایع نیز شناخته می‌شود) از یک الگوی آشنا پیروی می‌کنند: در حدود 18 سالگی به اوج خود می‌رسند و تا پایان عمر کاهش می‌یابند.

اما تحقیقات اخیر نشان می‌دهد که علاوه بر عاقل‌تر شدن با افزایش سن، می‌توانیم حداقل به نحوی باهوش‌تر شویم.

به عنوان مثال، توانایی ما در کار با ریاضیات پایه و استفاده از دامنه وسیع تری از واژگان احتمالاً تا سن 50 سالگی بهبود می یابد و توانایی ما در خواندن احساسات دیگران و یادآوری رویدادهای اخیر تا 30 سالگی کاهش نمی یابد.

  تیراندازی نیروهای گارد مرزی عربستان در صعده یمن

خلاقیت توسط نیمکره راست مغز کنترل می شود و منطق توسط نیمکره چپ مغز!

اگرچه هر یک از دو نیمکره مغز ممکن است بیشتر درگیر وظایف خاصی باشد، اما هیچ کدام یک نیمکره کاملاً غالب در فرد نیستند – حداقل تا آنجا که ما می دانیم – و هیچ مدرکی برای حمایت از این ایده وجود ندارد که انواع خاصی از شخصیت ها هستند. بر اساس نیمکره های غالب مغز وجود ندارد.

به طور کلی، هیچ بخشی از مغز منحصراً به تلاش های هنری، استدلال ریاضی یا سایر عملکردهای روانی اختصاص ندارد. تقریباً هر اقدامی که انجام می‌دهیم و هر تجربه‌ای که به دست می‌آوریم، توسط نورون‌های توزیع شده در مغز اندازه‌گیری می‌شود.

یک قسمت از مغز – قشر مغز – در واقع از دو نیمه یا نیمکره تشکیل شده است، اما هر دو نیمکره به طور پیچیده ای به بسیاری از قسمت های زیر قشری که بقیه مغز را تشکیل می دهند متصل هستند. بنابراین، این طور نیست که برخی از نورون های نیمکره چپ مغز مهندس کامپیوتر و برخی در نیمکره راست شاعر باشند.

به نظر می رسد چندین عملکرد عمدتاً در یک نیمکره انجام می شود. مانند توانایی یادگیری زبان در نیمکره چپ. اما این پدیده که در آن یک نیمکره (معمولاً در سمت چپ) بیش از نیمکره دیگر درگیر عملکردهای زبانی است، به تدریج در اکثر افراد در سراسر مغز ایجاد می شود.

مغز هورمون استرس و هورمون شادی تولید می کند!

این یک باور رایج است که مغز با فوران کورتیزول در شریان ها باعث ایجاد حالت “استرس” خود می شود و نورون ها با پاشیدن سروتونین روی یکدیگر احساس شادی می کنند، اما واقعیت این است که ترشح هر هورمون صرفاً یک هدف روانشناختی است نه خاص. (همانطور که ما می دانیم) و تمام مواد شیمیایی که در ایجاد حالت روانی شما نقش دارند به طور هماهنگ کار می کنند.

به عنوان مثال، ترشح هورمون کورتیزول باعث افزایش سطح گلوکز در جریان خون می شود تا زمانی که مغز نیازهای انرژی بالا را پیش بینی می کند و سطح انرژی سلول های شما به سرعت افزایش می یابد، چه استرس داشته باشید یا نباشید.

به عنوان مثال، مغز به غدد فوق کلیوی سیگنال می دهد که قبل از تمرین مقداری کورتیزول ترشح کنند یا صبح ها از خواب بیدار شوند. بنابراین، اگرچه کورتیزول ممکن است در هنگام استرس ترشح شود، اما هورمون استرس نیست.

ما با تمام ظرفیت سلول های مغز متولد می شویم!

اگرچه بیشتر نواحی مغز انسان نمی توانند سلول های مغزی جدیدی تولید کنند، اما برخی از قسمت های آن می توانند رشد کنند. یکی از این قسمت ها هیپوکامپ است که نقش مهمی در یادگیری، به خاطر سپردن، تنظیم تغذیه و سایر عملکردهای بیولوژیکی دارد.

  قیمت لوازم اداری سر به فلک کشیده است

گروهی از دانشمندان سوئدی در سال 1998 (1998) نشان دادند که هیپوکامپ به تولید نورون های جدید تا سن بالا ادامه می دهد و مطالعه دیگری که در سال 2014 توسط تیم دیگری از محققان سوئدی انجام شد نشان داد که سلول های موجود در جسم مخطط یا جسم مخطط نیز حاوی سلول هستند. مغزهای جدیدی تولید می شوند که در کنترل حرکت، انگیزه و تصمیم گیری نقش دارند.

مغز بزرگتر مساوی است با موجود باهوش تر!

نمونه بارز این تصور غلط این است که اندازه مغز گاو را می توان با اندازه مغز شامپانزه مقایسه کرد. مغز گاوها از شامپانزه ها بزرگتر است، اما آیا گاوها باهوش تر از شامپانزه ها هستند؟ خیر در واقع، یک مغز بزرگتر، یعنی تعداد نورون های بیشتر، فقط موجودی را باهوش تر نمی کند.

به عنوان مثال، ما از نهنگ ها باهوش تر هستیم، اما مغز کوچک تری داریم. هوش ارگانیسم به عوامل مختلفی از جمله نوع ارتباط بین سلول ها و کارایی این سلول ها مرتبط است. برخی از طرفداران تندرو این فرضیه معتقدند آنچه که باید مقایسه شود، نسبت وزن مغز به بدن است که به آن نسبت توده مغز به بدن نیز می گویند، اما این استدلال نیز نادرست است.

در حالی که تفاوت بین نسبت وزن مغز و بدن انسان به این نسبت در اسب ها بسیار زیاد است (به ترتیب حدود 1 تا 50 و 1 تا 600)، پستانداران کوچک مانند موش می توانند نسبت انسان به انسان و در مورچه ها داشته باشند. یا پرندگان کوچک این نسبت بیشتر از نسبت وزن مغز و بدن انسان است.

مغز خاطرات را ذخیره می کند

مغز فایلی را مانند کامپیوتر ذخیره نمی کند تا در صورت لزوم آن را به طور کامل بازیابی کند. مغز شما با استفاده از برق و مواد شیمیایی در حال چرخش، خاطرات شما را در صورت نیاز بازسازی می کند. ما این فرآیند را “به خاطر سپردن” می نامیم، اما در واقع بیشتر یک مجموعه است.

هر بار که حافظه جمع آوری می شود، می تواند از نورون های مختلفی تشکیل شود. نورون هایی که خاطرات شما را جمع آوری می کنند تحت تاثیر موقعیت شما در آن لحظه قرار می گیرند، بنابراین جزئیات آنچه به یاد می آورید ممکن است هر بار متفاوت باشد.

بنابراین، خاطرات ما بسیار تغییر شکل می‌دهند. این یکی از دلایل غیر قابل اعتماد بودن شهادت شاهدان عینی در دادگاه است.

منبع: جام جم

دیدگاهتان را بنویسید