فرادید| یکی از زمستان های چند سال پیش، تصاویر فراموش نشدنی از یک خرس قطبی گرسنه در فضای مجازی منتشر شد که او را در حال مبارزه و پارو زدن در شکارگاه های قطب شمال نشان می داد. یخ در اثر گرمای زمین نازک و شکننده شده بود و غذا کم بود. این ویدیو مایه همدلی و ارادت به این موجود بیچاره شده است. و حتی منجر به درخواست ها برای تلاش های قوی تر برای مبارزه با تغییرات آب و هوا در زمین شد.
به گزارش فراد چنین حمایتی از طرف حیات وحش معمولاً بر روی گونههای جانوری و تأثیرات تغییرات آب و هوایی بر بقای حیوانات و تغییرات ناشی از انسان متمرکز است. چنین حمایتهایی بر سلامت و رفاه حیوانات نیز متمرکز است، زیرا اکوسیستمهایی که حیوانات به آن وابسته هستند دستخوش تغییرات شدید شدهاند.
پس باید کاری کنیم که خرس قطبی را نجات دهیم – یعنی گونه خرس قطبی را نجات دهیم – با انجام کارهایی که می توان برای حفظ زیستگاه طبیعی حیوان انجام داد. من کاملاً از چنین حمایتی حمایت می کنم و هر کسی که به آینده سیاره ما و ساکنان آن علاقه دارد باید همین کار را انجام دهد.
فیلسوف پیتر سینگر در Animal Liberation (1975) استدلال می کند که از نظر اخلاقی رفتار غیر انسانی با حیوانات غیر انسانی اشتباه است. به ویژه، نباید با حیوانات به گونه ای رفتار کرد که باعث رنجش آنها شود.
حیوانات به عنوان موجودات حساس – موجوداتی که قادر به تجربه لذت و درد هستند – علاقه قابل دفاع و آشکاری به اجتناب از رنج غیرضروری دارند. سینگر به نقل از جرمی بنتام، فیلسوف قرن نوزدهمی که پرسید: «مسئله این نیست که آیا آنها می توانند فکر کنند یا می توانند فکر کنند، بحث می کند که چه کسی و چه چیزی باید در قلمرو نگرانی های اخلاقی ما باشد. ضربه زدن؟ سوال این است که آیا آنها می توانند رنج ببرند؟
سینگر با فرضیه “گونه” مخالف است و استدلال می کند که هیچ توجیه اخلاقی برای کم اهمیت جلوه دادن رنجی که حیوانات تجربه می کنند در مقایسه با همان سطح رنجی که انسان ها تجربه می کنند وجود ندارد. او تصدیق می کند که ممکن است دلایل دیگری برای کار وجود داشته باشد که زندگی انسان را به زندگی حیوانی ترجیح دهد. اما در غیاب چنین استدلال اصولی قانعکنندهای، باید از تحمیل رنج به همه موجوداتی که قادر به رنج هستند خودداری کنیم.
نیاز به تعدیل استدلال های سینگر در پرتو گرمایش جهانی برای من واضح است. با توجه به دکترین فایدهگرایانه رفاه حیوانات غیرانسانی، هنگام سنجیدن ارزشها بر اساس سودمندی شیوهها و شیوههای مختلف، رنج حیوانات باید در نظر گرفته شود. اما یکی از پیامدهای تغییر اقلیم این است که طیف اعمالی که ممنوع – و به ویژه تجویز و توصیه می شوند – باید به رنج حیوانات نیز تعمیم داده شود.
به نظر می رسد پیامد استفاده سینگر از دکترین فایده گرایی نه تنها این است که ما نباید به هیچ وجه با حیوانات غیرانسانی رفتار کنیم، بلکه از نظر اخلاقی موظف هستیم تا جایی که می توانیم از رنج آنها بکاهیم. این کار را بدون آسیب قابل مقایسه به خودتان انجام دهید.
تا آنجا که من می دانم، سینگر به صراحت این را برای حیوانات غیر انسانی خلاصه نمی کند، اما اصول چنین چیزی را پیشنهاد می کند. در گرسنگی، فراوانی و اخلاق (1972)، او پیشنهاد میکند که ما وظیفه اخلاقی داریم که به افرادی که در فقر زندگی میکنند و قربانیان بلایای طبیعی و انسانساخته، بدون توجه به فاصله جغرافیایی آنها از ما، کمک کنیم. اگر کمک ما مستلزم آسیب جدی به خودمان نباشد (مثلاً برای کاهش فقر دیگران لازم نیست خود را فقیر کنید):
اگر ما این قدرت را داریم که بدون قربانی کردن چیزی با چنین اهمیت اخلاقی، از وقوع یک اتفاق بد جلوگیری کنیم، باید آن را اخلاقاً انجام دهیم. منظور من از “بدون قربانی کردن چیزی با اهمیت اخلاقی قابل مقایسه” بدون ایجاد چنین چیزی، بدون انجام کاری که ذاتاً اشتباه است، یا بدون شکست در ترویج هیچ گونه خیر اخلاقی است. که از نظر اهمیت با کارهای بدی که می توانیم از آن جلوگیری کنیم قابل مقایسه است.
به گفته سینگر، این اصل «غیرقابل انکار» نوعدوستی «فقط مستلزم توقف چیزهای بد است… و تنها زمانی به آن نیاز دارد که بتوانیم آن را بدون قربانی کردن چیزی انجام دهیم.» «اجازه دهید از نظر اخلاقی قابل مقایسه باشد».
بنابراین، هنگامی که همه چیز برابر است، هیچ بهانه اخلاقی برای انجام ندادن کارهایی که می توانیم برای کاهش رنج مردم در آستانه مرگ به دلیل کمبود غذا، سرپناه و مراقبت های پزشکی صرف نظر از نزدیکی یا موقعیت جغرافیایی انجام ندهیم، وجود ندارد. فاصله به عنوان مثال، این واقعیت که ممکن است هزاران مایل دورتر باشند، به این معنا نیست که ما نباید پولی را که میخواهیم برای یک کالای لوکس خرج کنیم، برداریم و در عوض آن را به یک صندوق بینالمللی اهدا کنیم.
با توجه به دیدگاه های کلی سینگر در مورد رفتار اخلاقی با رنج حیوانات غیر انسانی، تعمیم این اصل دیگر به چنین موجوداتی، نه گونه ها، بلکه حیوانات منفرد، بدیهی است که امری بی اهمیت است. با این حال، هنوز هیچ تمایز اخلاقی مناسبی در مورد توانایی رنج انسان و حیوان وجود نخواهد داشت. به عبارت دیگر، ما وظیفه داریم به خرس های قطبی که گرسنه هستند کمک کنیم.
چه اتفاقی برای این حیوان افتاد؟ آیا کسانی که شاهد رنج او بودند مداخله کردند؟ آیا سازنده این ویدیو و همکارانش برای نجات خرس اقداماتی انجام داده اند؟ معمولاً چنین تلاش هایی برای این یا آن حیوان با مقاومت یا حتی بی تفاوتی روبرو می شود، به این دلیل که ما نباید در طبیعت که “راه خود را می رود” دخالت کنیم.
حالا این واقعیت را رها کنید که طبیعت راه خودش را می رود، فقط به این دلیل که طبیعت توسط فعالیت های غیرمسئولانه انسان، به ضرر حیوانات سایر گونه ها (نه فقط گونه های خودمان) آسیب های جبران ناپذیری دیده است. ). اما بحث «طبیعت را به حال خود رها کن» چقدر مهم است؟ اینجا حیوانی است که عذاب می کشد. آیا ما (یا افرادی که ویدیو را ساخته اند) باید کاری برای کمک به او انجام دهیم؟
پاسخ من از منظر اخلاقی روشن است: بله، البته، علاوه بر این، خود فایده گرایی سینگر و تعمیم او به حیوانات غیرانسان چنین پاسخی را می طلبد. هر کس استدلال سینگر را بپذیرد که ما موظفیم الف) با حیوانات به دلیل توانایی آنها در رنج کشیدن (مثل ما) به نحوی برخورد کنیم و ب) رنج انسان را کاهش دهیم (تا جایی که می تواند منجر به خسارات قابل توجهی شود). از طرف ما یک مقایسه نباشد) باید آن را بدیهی تلقی کرد، ج) بنابراین ما موظفیم تا جایی که ممکن است رنج حیوانات غیر انسانی و البته تلفات مشابه خود را کاهش دهیم.
البته، ما اغلب چنین تعهدی را برای کمک به حیوانات رنجدیده میپذیریم، بهویژه زمانی که برای ما روشن است که چنین رنجی مستقیماً با فعالیتهای انسانی مرتبط است. ما معمولاً به کمک پرندگان آبزی آسیب دیده توسط چاه های نفت، پستانداران دریایی فلج شده توسط پلاستیک های شناور در اقیانوس، حیوانات آسیب دیده توسط وسایل نقلیه می شتابیم.
اما هنوز یک سوال حل نشدنی در اینجا وجود دارد: چرا داستان حیواناتی که رنج آنها بیشتر به طور شهودی یا غیرمستقیم با فعالیت های انسانی مرتبط است – و شاید اصلاً – باید دردی باشد که آشکارا کمتر مسئول آن هستیم؟ یا اصلاً مسئول آن نیستیم؟
کمک نکردن به این خرس قطبی – یا هر حیوان نفرت انگیز دیگری در شرایط مشابه، صرف نظر از مسئولیت (مستقیم یا غیرمستقیم) ما در قبال رنج آن – به شدت و از نظر اخلاقی اشتباه است.
از ناکارآمدی نمی توان با نگرانی غیرمنطقی برای مسیر طبیعت (“ما نباید دخالت کنیم!”) یا مخزن ژنی گونه ها (“بگذارید ضعیفان بمیرند!”) دفاع کرد. کسی را در نظر بگیرید که از همین استدلال ها برای توجیه شکست خود در کمک به کاهش رنج افراد خاص در زمان قحطی یا پس از سونامی استفاده می کند، یا کسی که از چنین استدلال هایی استفاده می کند تا بگوید ما نباید فرزند مبتلا به این بیماری داشته باشیم. برای پنومونی آنتی بیوتیک بدهید.
این رویکرد یادآور شخصیت های مختلف است [داستانهای] این چارلز دیکنز است که به سرعت به عنوان غیراخلاقی رد شد. اگر تنها عامل اخلاقی مناسب این باشد که «آیا آنها می توانند رنج ببرند؟»، در آن صورت وقتی حیوانات از دردی رنج می برند که ما بتوانیم آن را تسکین دهیم، تفاوت اخلاقی وجود نخواهد داشت.
منبع: aeon.co
ترجمه فراد
نویسنده: استیون نادلر
ترجمه: مجتبی گلستانی