عباس عبدی| قتل یکی از جرایم مهم است و برخی از قتل ها مورد توجه مردم است. البته همه قتل ها یکسان نیستند.
در سالهای اخیر قتلهای سمیه و شاهرخ در دهه 1370، سپس قتل هنرمندی به نام دلارا و قتل عمهاش، قتل همسر فوتبالیست توسط یک زن صیغهای و خودکشی پدرام تجریشی در سال 1360، قتل. یک زن سالخورده توسط پرستارش کبری رحمانپور و همچنین قتل مریم رحمانی و حالا غزاله و آرمند، پیامدهای خبری و اجتماعی زیادی داشت.
اینها با قتل های زنجیره ای که عواقب گسترده تری دارند متفاوت است. به تناسب این بازتاب ها، افراد در معرض قضاوت ها و احساسات خوب یا بد قرار می گیرند.
روی آوردن به ابعاد این قضاوت ها و احساسات نیز می تواند به ما در درک نحوه برخورد صحیح با آنها کمک کند. در ماجرای غزاله و آرمند، پس از یک کودتای هشت ساله در هفته گذشته، آرمند اعدام شد و دو دیدگاه متضاد در جامعه در دفاع یا علیه اعدام وجود داشت.
اما این داستان را چگونه باید دید؟ اولین نکته بحث منشأ قتل است. در مورد پدرام تجریشی بین ادعای قتل یا خودکشی تفاوت وجود داشت.
در برخی موارد قتل مشخص شده است، اما انتساب آن به متهم محل تردید است و در برخی موارد قتل توسط متهم قطعی تلقی می شود. به طور کلی، استقلال و سختگیری قوه قضائیه در پرونده های قتل عمد و در دادگاه های عمومی محترم شمرده می شود.
این فرآیند به قدری پیچیده است که تأثیرگذاری بر آن دشوار است. نیروی انتظامی و اطلاعات، بازپرس و دادستان، دادگاه بدوی با چندین قاضی، دیوان عالی کشور و گردش های زیاد، علنی بودن دادگاه و حضور و جایگاه وکلا و رسانه ها استثنا هستند.
به همین دلیل من شخصاً مورد خاصی را نشنیده ام که حکم قطعی علیه عدالت قضایی صادر شده باشد. از این نظر، پرونده آقای جلال الدین فارسی می تواند یک موضوع جدی باشد. نمی توان انکار کرد که امنیت و شرایط سیاسی باعث بدبینی نسبت به پرونده های عادی شده است.
در هر صورت، این بدان معنا نیست که هرگز حکم اشتباهی صادر نمی شود. حق با خداست، اما طبق قانون و قرائن می توان به اختصار نتیجه گرفت که قاتل کیست; بنابراین، اصولاً وقوع قتل و انتساب آن به متهم، چندان عقلی نیست.
ممکن است بین قتل عمد و غیرعمد یا حمایت قانونی اختلاف نظر وجود داشته باشد که محل بحث بسیار است. علاوه بر این، تعریف قتل عمد در حقوق ایران به گونه ای است که بین قتل های شنیع و تصادفی یا حتی تحریک شده توسط مقتول تفاوتی قائل نمی شود که این ضعف عمده قانون جزایی ماست.
نکته بعدی برای کودک مجرم یا قاتل محسوب می شود که قابل بحث است اما در این مورد ظاهرا با توجه به شرایط پرونده، دادگاه موضوع سن کم را به عنوان دلیلی بر کوتاه قدی قبول نکرد.
مهمترین لحظه مربوط به انتقام یا عفو است. جامعه با شدت و حدت زیاد وارد این موارد می شود و نسبت به مجازات فرد حساسیت نشان می دهد و انتظار دارد مطابق این انتظار عمل کند، در حالی که در عمل نقش کمی در تعیین مجازات و کیفیت آن دارد. این حضور در پرونده گاهی آثار منفی دارد.
شاید یکی از دلایل نارضایتی خانواده های قربانیان نحوه رسیدگی دیگران به پرونده باشد. مثل اینکه خانواده مقتول موظف به رضایت هستند و اگر رضایت ندهند مرتکب عمل زشتی شده اند.
این اشتباه مهلکی است که برخی از متهمان و خانواده هایشان و همچنین وکلا یا افکار عمومی به ویژه شخصیت های برجسته در دفاع از قاتل مرتکب می شوند و خانواده مقتول را در رنج مضاعف قرار می دهند که در نتیجه خانواده مقتول پای خود را می گذارد. پایین. در یک کفش و از موافقت خودداری می کنند، هر چند از ابتدا در پی انتقام نباشند.
واضح است که می توان چنین رفتاری را انتقام جویانه دانست یا در مورد انتقام گیری مریم رحمانی شاید همین عامل منجر به انتقام جویی شد.
در واقع اگر مردم اعم از قاتل و خانواده اش خواهان بخشش هستند و خواستار قصاص نیستند، باید تمام حقوق را به خانواده مقتول بدهند و با آنها همدردی کنند و به آنها دلداری دهند. نظر مثبت قاتل نباید ترویج شود. در واقع قاتل باید اظهار ندامت جدی کند.
صادقانه به دنبال جبران باشید. بر خلاف نظر دادگاه و کارشناسان، انکار قتل تا پایان نتیجه ای جز تحریک و مطالبه قصاص از خانواده مقتول ندارد. همیشه باید خود را به جای خانواده قربانی قرار داد و احساسات آنها را درک کرد و با آنها همدردی کرد.
درخواست قاتل مبنی بر انتقام نگرفتن زمانی موجه می شود که صمیمانه پشیمان شود و به دنبال انتقام باشد. البته اگر معتقد است که قتلی را مرتکب نشده است، باید بتواند همه ابهامات را برطرف کند و امیدوار به بخشش باشد.
اولین قدم برای انتقام جویی از خانواده مقتول، همراهی بی قید و شرط همه و محکومیت جنایت بود. این باعث کاهش رنج آنها و تضعیف انگیزه آنها برای انتقام می شود. اتفاقاً طبقات پایین جامعه این قاعده را به خوبی درک می کنند.
خانواده مقتول نباید مجبور به گذشت و رنج اضافی شوند و بدهکار محسوب شوند. این اشتباه مهلکی است که شاهد تکرار آن هستیم.