معجزه زیر چوبه دار؛ قاتل بخشیده شد

417165 147 خبر مرکزی

چند ثانیه تا مرگ مانده بود. سرباز دستش را دراز کرد تا اهرم را بکشد. اهرمی که جان و روح سعید را گرفت اما التماس ها و اشک های قاتل سرانجام او را نجات داد.

قاتل که شب را با کابوس اعدام سپری کرده بود اما به خانواده پدر و مادرم دسترسی نداشت، از سوی رئیس قوه قضائیه درخواست قصاص شد و دادگاه حکم اعدام را صادر کرد. همه چیز برای اعدام سعید مهیا بود تا اینکه وقتی به گردنش آویزان شد با اشک و التماس عذرخواهی کرد.

رئیس دادگاه کیفری پایتخت با دیدن اشک های ندامت این مرد دستور برکناری وی را صادر کرد. قاتل مجبور شد خانواده مقتول را در افغانستان پیدا کند و به آنها پول بدهد. در نهایت رئیس قوه قضائیه با عفو متخلف موافقت کرد و وی با قرار وثیقه آزاد شد.

ماجرای جنایت سعید به دهمین خطر سال برمی گردد. روزی که یک افغان در یک ساختمان نیمه کاره در وناک با همشهریان خود درگیر شد. سعید در آن زمان 7 ساله بود. او به همراه دوستان و همشهریانش هر از گاهی در یک ساختمان نیمه کاره در وناک جمع می شدند و با هم فیلم تماشا می کردند.

مقتول در این ساختمان مشغول به کار بود و سعید از دوستان صمیمی او بود اما یک شب بعد از دورهمی مقتول و قاتل با هم درگیر شدند. درگیری در حال تشدید است. مقتول در این بین قصد داشت میانجیگری کند که ناگهان با چاقو مورد اصابت چاقو قرار گرفت.

اعتراف به قتل

این حادثه بلافاصله به پلیس گزارش شد. موضوع در دستور کار ماموران قرار گرفت و تحقیقات در این خصوص آغاز شد. قاتل دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفت. وی ماجرای درگیری را اینگونه بیان کرد: «من مقتول و بچه ها را از قبل می شناختم.

  پرخاشگری؛ نتیجه غم و ناامیدی؟!

ما دوست بودیم. مقتول و یکی از دوستان نزدیکم به صورت نیمه وقت در این ساختمان کار می کردند. یک شب آنجا ماندند.

به همین دلیل هر از گاهی آنجا جمع می شدیم و با هم فیلم می دیدیم. شب حادثه به آنجا رفتیم. روز بعد دوستم با من تماس گرفت. گفت وقتی از اینجا رفتی وسایل جابجا شد و حتما چیزهایی از اینجا برداشتی. به من توهین می کرد و مدام می گفت بچه هایت از دستت عصبانی هستند.

من هم خیلی ناراحت شدم. من و دوستم به آنجا رفتیم. همه با هم دعوا کردیم. در همین حین یک نفر با چوب به سرم زد. من هم گیج شدم «مقتول برای وساطت آمد اما من که چاقویی در دست داشتم به طور تصادفی به او ضربه زدم.

وی ادامه داد: زمانی که ضربه ای به سرم وارد شد دچار سرگیجه شدم. سرم غرق خون بود و کنترلی روی رفتارم نداشتم. من اصلا نمی خواستم کسی را بکشم چه برسد به قربانی که او می خواست واسطه شود. هنوز باورم نمی شود که مرتکب جنایت شده ام. اگر خانواده مقتول را ببینم هر کاری می کنم تا بخشیده شوم.»

صدور حکم قصاص

با توجه به اینکه مقتول در ایران خانواده ندارد و امکان دسترسی به خانواده او وجود ندارد، رئیس قوه قضائیه خواستار قصاص ماده یک قانون مجازات اسلامی شد. متهم در شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.

وی در آنجا نیز ابراز پشیمانی کرد و گفت: آن روز به من تهمت زدند که گفتم خانه را تفتیش کردی و وسایلت را بردی. واسه همین خیلی عصبی شدم من هنوز حاضرم هر کاری بکنم تا بخشیده شوم. من بسیار متاسفم و قول می دهم که خانواده مقتول را در افغانستان پیدا کنم.

  انتظار بی نتیجه برخی از تماس گیرندگان برای «صدای مشاور» در بهزیستی.

در نهایت قوه قضاییه دیوانه شد و سعید را به انتقام محکوم کرد. پرونده پس از تایید هیات قضایی شعبه 2 دیوان عالی کشور به شعبه سوم دیوان اجرائیه منتقل شد. زمان اجرای حکم فرا رسیده است. سعید را به چوبه دار بردند. طناب را به گردنش آویختند.

در همان لحظه اشک ریخت و گریه کرد و طلب بخشش کرد. گفت هر چه دارد و ندارد 2 میلیون تن است که پولش را هم می دهد. او قول داد خانواده مقتول را پیدا کند و به آنها کمک مالی کند. زمانی که او اشک ریخت، قاضی محمد شهریاری، رئیس دادگاه کیفری پایتخت، او را عفو کرد و حکم لغو حکم را صادر کرد.

نجات معجزه آسا

درست زمانی که سرباز می خواست اهرم را بکشد سعید از چوبه دار خارج شد. در نهایت قاضی محمد شهریاری از حجت الاسلام والمسلمین محسنی اجایی رئیس قوه قضائیه درخواست عفو این متخلف را کرد. وی تاکید کرد که متخلف از اقدام خود پشیمان شده و می تواند بخشی از دیه را پرداخت کند.

از سوی دیگر خود متهم نیز در زندان نامه ای به قوه قضائیه نوشت و ابراز پشیمانی کرد. او می خواست از مرگ نجات یابد. در نهایت این درخواست پذیرفته شد و متهم با پرداخت وجه به وزارت دادگستری از مجازات اعدام رهایی یافت.

دیدگاهتان را بنویسید