مرد جوانی که در پارکینگ کشته شد و به اروپا گریخت به صورت غیابی محاکمه شد. این مرد پس از قتل به ترکیه و سپس به آلمان گریخت. تحقیقات درباره این پرونده در 15 اسفند 96 پس از قتل مرد 65 ساله ای به نام کامران آغاز شد.
او توسط پسرش به بیمارستان منتقل شد و به کما رفت و بر اثر خونریزی شدید بر اثر اصابت چاقو روی تخت بیمارستان جان باخت و سپس پلیس او را معاینه کرد.
پسر کامران به ماموران گفت: ساعاتی پیش برای انجام کاری به بیرون رفته بودم که پدرم با من تماس گرفت و در حالی که مدام صحبت می کرد، گفت که با مرد جوانی جلوی در خانه ما درگیر شده و مورد ضربات چاقو قرار گرفته است. “من بلافاصله به آنجا رسیدم و دیدم پدر خونینم روی زمین افتاده است.
در همان لحظه ، من یک ماشین ایرانی را دیدم که دو سرنشین آن ، یک زن و یک مرد بودند ، و با عجله از محوطه خارج شدند. پدرم بلافاصله گفت که او را آزار داده اند. من در حال تعقیب پرشیا بودم ، اما راننده سعی کرد با من برخورد کند ، بنابراین من فرار کردم و پدرم را به بیمارستان رساندم ، اما فایده ای نداشت.
در پی اظهارات پسر جوان ، پلیس خودروی پرشیا را ردیابی کرد و صاحب آن را که یک پسر جوان بود شناسایی و دستگیر کرد. مرد جوان مورد بازجویی قرار گرفت اما به کارکنان گفت برادرش نادر آن روز پشت فرمان بود و تنها در خانه بود.
پسر گفت: برادرم با ما زندگی نمی کرد. خانواده اش به دلیل اعتیاد او را طرد کرده بودند. او فقط با من تماس می گرفت و اگر کاری داشت به من می گفت. روز قبل از تصادف برادرم با من تماس گرفت و گفت که می خواهد با همسر عزیزش بیرون برود و ماشین می خواهد. او مدتی با این زن زندگی کرده بود. ماشینم را به او دادم.
به گفته این مرد ، پدرش نیز مورد تحقیق قرار گرفت و به مأموران گفت: من اصلا نمی دانستم که نادر ماشین را از برادرش گرفته است. نادر یک پسر متخلف بود ، بنابراین چهار سال پیش من او را از خانه بیرون کردم و او یک زندگی مستقل ساخت. چند وقت پیش شنیدم که با زنی زندگی می کند.
باور کنید من از قتل اطلاعی ندارم و حتی آدرس خانه نادر را هم نمی دانم. پس از دریافت این اطلاعات ، تلاش برای دستگیری نادر ادامه داشت تا اینکه پلیس تلفن همراه متهم را پیدا کرد و زن جوانی به نام شهلا را که با نادر زندگی می کرد ، شناسایی و دستگیر کرد.
شهلا در بازجویی اعتراف کرد که این لحظه قتل در محل بوده است اما از مخفیگاه نادر اطلاعی نداشته است.
زن جوان گفت: من و نادر آن روز برای انجام کاری بیرون رفتیم. هیچ جای پارک در خیابان وجود نداشت. به همین دلیل ما در کوچه های اطراف به دنبال جای پارک بودیم تا جایی که جلوی خانه کامران جای پارک پیدا کردیم. نادر ماشینش را آنجا پارک کرد.
کامران قبل از پیاده شدن از ماشین از خانه اش پیاده شد و گفت جلوی پارکینگ توقف نکنیم چون مانع حرکت ماشین های دیگر می شویم. نادر و کامران بر سر این موضوع با هم دعوا کردند که نادر با ضربات چاقو به مقتول برخورد کرد.
زن جوان درباره آشنایی اش با نادر و فرار متهم نیز گفت: من و نادر چهار سال پیش با هم آشنا شدیم و زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. در این مدت او هم معتاد بود و هم فروشنده مواد مخدر. او حتی یک بار دستگیر شد، اما آزاد شد و به قاچاق مواد مخدر بازگشت. تا همین اواخر، نادر با جابجایی دسته بزرگی از مواد مخدر درآمد زیادی به دست می آورد. او می خواست با آن پول کشور را ترک کند.
او می خواست به یونان و سپس به آلمان برود که این اتفاق افتاد. نادر پس از قتل شبانه کشور را ترک کرد و عازم ترکیه شد. او قصد دارد از آنجا به یونان و سپس به آلمان فرار کند. باور کنید او مدتی است با من تماس نگرفته و سرنوشت او را نمی دانم.
اما شهلا دستگیر شد. وی در بازجویی ها اطلاعات بیشتری در مورد نادر در اختیار مأموران قرار داد و گفت: نادر زمانی به من مراجعه کرد که من تازه از شوهرم طلاق گرفته بودم.
شوهر سابقم هم سر کار بود و دوست نادری بود. من بعد از طلاق از شوهرم با نادر زندگی کردم. دلیلش این بود که نمی توانستم تحمل کنم. زمانی که ازدواج کردم، دختری جوان و بدون تحصیلات بودم.
چون تعدادمان زیاد بود ، پدرم مرا به شوهرم داد که جنایتکار بود. حتی بعد از جدایی هم نتوانستم کنار بیایم و با نادر زندگی کردم. نادر هزینه من را پرداخت کرد و من کار را برای او انجام دادم. او با بسیاری از مجرمان مرتبط با قاچاق مواد مخدر در خارج از کشور مرتبط بوده است.
نادر هم مواد مخدر مصرف می کرد و هم مواد مخدر. من هم کارش را پنهان کردم، بنابراین او با من کاری نداشت و هزینه های من را پرداخت.
به گفته زن جوان ، ماموران برای دستگیری متهمان از اینترپل ، ترکیه ، یونان و آلمان درخواست کمک کردند ، اما اثری از مرد جوان پیدا نشد. اگرچه هیچ اثری از فراری پیدا نشد ، اما نادر متهم شد و پرونده به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. او باید غیابی بایستد. این در حالی بود که پدر و مادرم برای او قصاص خواستند