یک مرد افغان متهم به مثله کردن یک زن ایرانی در دادگاه به قتل محکوم شد و از آنچه قبلاً اعتراف کرده بود استعفا داد.
متهم پس از بازداشت به قتل اعتراف کرد اما در جلسه دادگاه ادعا کرد که اعترافاتش دروغ بوده و قاتل فرد دیگری بوده است.
بر اساس محتویات پرونده، یک سال پیش ماموران پلیس آگاهی از قتل زن جوانی به نام سوسن مطلع شدند. خواهرزاده سوسن که برای ملاقات با عمه اش به خانه او رفته بود، با جسد این زن روبرو شد و بلافاصله به پلیس و خسرو پسر عمویش اطلاع داد. وقتی مأموران و خسرو به محل رسیدند، متوجه شدند که سوزان قربانی سرقت شده است.
در بررسی ها مشخص شد که سه گوشی تلفن همراه و مقداری طلای نیلوفر به سرقت رفته است. دختر جوانی که جسد را پیدا کرد مورد بازجویی قرار گرفت. او گفت: مدتی بود که عمه ام را ندیده بودم. به خانه اش رفتم و زنگ زدم. کسی در را باز نکرد. برایم عجیب بود که در آن ساعت در خانه نبود.
از یکی از همسایه ها خواستم در را باز کند و وقتی وارد ساختمان شدم دیدم در خانه خاله ام نیمه باز است. رفتم داخل و بعد با جسد خاله روبه رو شدم.
با توجه به شواهد جمع آوری شده، کارآگاهان سه دستگاه گوشی تلفن همراه مسروقه را در دستور کار قرار دادند. سه ماه بعد یکی از تلفن ها زنگ زد و با افغانستان تماس گرفت. به این ترتیب ماموران محل تماس را ردیابی و متهم را که جمعه نام دارد دستگیر کردند.
جمعه در تحقیقات به قتل اعتراف کرد و گفت که وارد خانه زن جوانی شده و او را سرقت کرده است. مرد گفت: از طریق یکی از هموطنانم به من اطلاع دادند که سوسن روزها در خانه تنها بوده است.
روز حادثه برای دزدی وارد ساختمان محل زندگی سوزان شدم و وقتی دیدم در نیمه باز است فرصتی را دیدم و وارد خانه شدم و او را خفه کردم و تلفن همراه و طلاهایش را دزدیدم و سپس فرار کردم. .
با توجه به شواهد موجود، برای متهم کیفرخواست تنظیم و پرونده به دادگاه ارسال شد. متهم در شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. در این جلسه والدین خواستار قصاص شدند و گفتند که نمی بخشند. سپس متهم در موقعیت قرار گرفت. وی گفت: من اتهام را قبول ندارم و هرچه قبلا گفته ام دروغ است.
مرد گفت: من و یکی از دوستانم به نام یاراحمد با هم برای سرقت رفته بودیم. یاراحمد زن را خفه کرد و طلاها را دزدید و گوشی را به من داد. برای تماس آن را روشن کردم. اما من مرتکب قتل نشدم.
سپس وکیل متهم موضع گیری کرد. وی گفت: موکل من اعترافات خود را پس گرفته است. شواهدی وجود دارد که او حقیقت را می گوید و ممکن است قتل توسط او انجام نشده باشد. اندکی قبل از کشته شدن سوزان در همان ساختمانی که او بود، یک افغان به طرز مشکوکی جان خود را از دست داد و علت دقیق مرگ او بلافاصله مشخص نشد. سوزان بعداً در این ساختمان کشته شد. به احتمال زیاد این دو قتل با هم مرتبط هستند.
وی گفت: آنچه موکلم در بازجویی ها گفته فراتر از نظریه پزشکی قانونی نیست و می تواند توسط مسئولان تحریک شود. اظهارات این وکیل توسط متهم تایید شد و افزود: از سوی کارمندان تحت فشار قرار گرفتم و به گفته آنها اعتراف کردم.
در آن زمان سخنگوی دادستان با اجازه قاضی گفت: «اگر اظهارات متهم به تحریک مقامات بوده، چگونه در اعترافات خود جزئیات قتل را توضیح داده است؟» تلفن همراه خود را از کجا آورده است.
مأموران از این جزئیات اطلاعی نداشتند و خود متهم نیز اعتراف کرد. ضمن اینکه حتی اگر ماموران به متهم فشار بیاورند، در دادگاه تحت فشار قرار نگرفته است. چرا جزئیات را به دادسرا و بازپرس توضیح دادید؟ چرا الان در دادگاه از یاراحمد صحبت می کند و قبلاً نامی از او برده نشده است؟ این تناقضات نشان می دهد که او اکنون دروغ می گوید.
دادستان متهم نتوانست دلیل این اختلافات را توضیح دهد و پس از تکمیل دفاعیات متهم و وکیل مدافع، هیأت دادگاه برای تصمیم گیری در این مورد هجوم بردند.