سفرنامه های ناصرالدین شاه; مرغ همسایه همیشه غاز بوده!

ناصرالدین شاه تا زمانی که قدرت خود را زیر پا نگذارد و منبع قدرت نباشد، عموماً با انتشارات و مطبوعات مخالفت نمی‌کند و بلافاصله دستور می‌دهد هر روزنامه‌ای را که کمترین انتقادی از دولت او داشته باشد، تعطیل و مسدود کنند.

وی در این زمینه دستور داد تا اداره سانسور و وزارت انتشارات ایجاد شود تا از انتشار مطالبی که برخلاف میل او نوشته شده جلوگیری شود.

روزنامه ایران که ارگان رسمی بود نه حق داشت از سیاست خارجی بنویسد و نه از ترس نارضایتی شاه و حفظ امور حکومتی از سیاست داخلی می نوشت، این را با کوبیدن شست شهریاری نوشته بود.

ناصرالدین شاه دستور داد نشریاتی را که در رابطه با انتشار قانون در لندن توسط ملک‌خان به چاپ می‌رسید، در انتقاد از حکومت او نوشتند:

شاهی با چنین مواضعی بعید است نگرش مثبتی نسبت به مطبوعات آزاد داشته باشد، بنابراین متن سفرنامه های او به غرب نشان از رویکرد منفی او به این گونه مسائل دارد.

بی میلی شاه به مطبوعات تا حدی در استفاده از اصطلاحات منفی و توهین آمیز منعکس می شود. او در سومین سفر خود به اروپا با خبرنگارانی که تعامل قابل توجهی با آنها داشت گفت و گو کرد: ما رسیدیم.

فکر کردم صاحبخانه هستند، شنیدند که آمده ام پذیرایی، پرسیدم شما کی هستید، گفتند ما خبرنگار هستیم، آمده ایم. گفتم اینجا چه کار می کنی، گفتند وظیفه ما این است که همه جا باشیم. خیلی اوقات دلم را تلخ می کند که اینجا هم از شر فضول ها خلاص نمی شویم. «این دو پدر سوخته همه جا همراه من بودند تا مرا سوار کالسکه کنند، اما چه خوب که آمدند.

استفاده از عبارات «فضول» و «پدر سوخته» برای روزنامه نگاران، دیدگاه و طرز تفکر او را در این باره آشکار می کند. این دیدگاه برای پادشاهی که از تمام قدرت خود و شمشیر دموکلوس برای سانسور روزنامه های خارجی و داخلی استفاده می کند، تعجب آور نیست.

در جای دیگر برای افرادی که در عمارت ها و ساختمان ها جمع می شوند و در بحث های دولتی و غیردولتی شرکت می کنند، صفت تنبل را به کار می برد.

«بعد به سالنی رفتم که اتاق های زیادی دارد. در واقع این یک عمارت بسیار بزرگ است که قبلا کازینو بوده و اکنون به سالن و عمارت باشگاه تبدیل شده است. و آنها این کار را غیردولتی انجام می دهند و در واقع خانه ای برای افراد تنبل شده است.

و در این مورد استفاده از صفت تنبل برای افرادی که در باشگاه برای روزنامه خوانی جمع می شوند به عنوان اقدامی برای افزایش آگاهی، نگاه منفی او را به حوزه نشر روزنامه نشان می دهد.

او که در مورد وجود آزادی در بلژیک صحبت می کرد، از وجود آزادی برای خبرنگارانی در این کشور صحبت کرد که هر چه می نویسند از هیچکس نمی ترسند و به نظر می رسد ایران باید پادشاه قدرت باشد زیرا او بر تاج و تخت تکیه کرده است. روزنامه نگاران برای تحت الشعاع قرار دادن ظلم او. او را بر قلم خود احساس کردند و به ناچار قلم را در ستایش او رها کردند:

  وانت چند منظوره جدید فیات; مناسب برای شهرهای آلوده

بلژیک خیلی آزاد است و اشتراکات زیادی با مجلس دارد و همه آنجا جمع شده اند، تصمیم می گیرند که مجلس عمارتی بزرگ و در شهر باشد.» نمی کنند.

علیرغم تنفر شاه از روزنامه های آزاد، علاقه او به روزنامه های دولتی چنان آشکار بود که در زمان او نشریات دولتی زیادی منتشر می شد. او در اولین سفر خود به فرانسه یک دستگاه چاپ سربی با حروف فارسی و لاتین خرید که بارون فرانسوی لویی دو نورمن از آن برای چاپ روزنامه لا پاتری (وطن) که از ناصرالدین شاه دریافت کرد استفاده کرد.

ناصرالدین شاه و نهادهای مدنی

ناصرالدین شاه در سیاست داخلی خود با هر تشکل مردمی و غیردولتی مخالفت می کرد و به محض اطلاع از وجود چنین مؤسساتی، دستور تصرف آنها و مسدود شدن آنها را در صورت احساس خطر از سوی اقتدار آنها صادر می کرد.

هنگامی که ملکم خان برای ترویج اصول برابری و آزادی، تشکیلات فراماسونری را تأسیس کرد و بسیاری از رجال و شخصیت های قاجار به عضویت آن درآمدند، چون اطرافیان شاه او را از وجود چنین تشکیلاتی می ترساندند، بلافاصله دستور تعطیلی آن را صادر کرد. ..

یا زمانی که گروهی از جوانان تحصیلکرده اقدام به راه اندازی باشگاه ها و کلوپ هایی برای گردهمایی و بحث در مورد مسائل مختلف کردند، مانند کشورهای غربی، چون همه حکومت های استبدادی از این گونه تجمعات هراس دارند، ترس از این گونه سازمان ها نیز با تهدید مانع از این کار شد. و توهین

ریاضت شاه اتحادیه فرانسه را بیهوده رها نکرد. این انجمن توسط اتحاد فرانسه برای حمایت از حقوق یهودیان ایران با اجازه شاه تأسیس شد و سالانه تأسیس می شود. این انجمن همچنین مدرسه ای را برای خدمت به یهودیان ایرانی راه اندازی کرد.

از آنجایی که شاه به دنبال لغو این انجمن بود، برخی از اطرافیان شاه به دلیل جهانی بودن سازمان و نارضایتی دولت فرانسه در صورت انجام این کار به او هشدار دادند که این کار را نکند. شاهی با چنین رویکردی به نهادهای مدنی نمی توانست در سفرهای خود به فرنگ به اندازه جنبه های لذت گرایانه مدرنیته غربی که بارها در سفرنامه های خود به آن اشاره کرده بود، به نهادهای مدنی توجه کند.

بر این اساس، وی در موارد بسیار اندکی به این موضوع توجه چندانی نکرده و به نظام حزبی دولت انگلیس در پارلمان اشاره کرده و نوشته است: «همه وزرای دولت انگلیس دو فرقه هستند; وزیران فعلی ویک هستند که توسط صدراعظم فعلی لرد کلاستون و وزیر امور خارجه لرد کرانویل رهبری می‌شوند و گفته می‌شود فرقه دیگری که با این گروه مخالف است توسط وردر دربی منحل‌شده رهبری می‌شود که اولین فرقه سرنگون شد. «همه وزرا. و … باید توسط بخش دوم اصلاح و نصب شود.

وی در مورد دیگری به اختلافات سیاسی در پارلمان فرانسه اشاره کرد: 700 وکیل در آن مجلس حضور داشتند. اینها همه وکیل چپ و راست بودند، چپ ها مخالف دولت فعلی هستند، چند ژنرال و … گفتند:

در میان آنها ژنرال نوازل بود، صدایش بسیار باریک و آهسته بود، کسی نمی شنید چه می گوید، وکلای چپ بلندتر فریاد می زدند، معاون رئیس جمهور فریاد می زد ساکت باشید، حرف زدن برای کسی خیلی سخت است. در این مجلس

  با خواص سیب آشنا شوید

درست است که ناصرالدین شاه شناخت کامل و کاملی از نظام حزبی غرب نداشت، شناخت او از این مقوله سطحی و سطحی است و بر این اساس مناظرات احزاب سیاسی مانند یک نبرد گروهی به نظر می رسد. به این نظام مبتنی بر مشارکت مردمی مضحک نگاه کنید، غافل از اینکه فضای مناظره و مناظره گروه های سیاسی بر اساس منافع ملی و فردی شکل گرفته است.

سفر ناصرالدین شاه به اروپا

آنچه درست به نظر می رسد این است: «به نظر می رسد که پادشاه بیشتر تمایل به تفریح ​​دارد. هدفش درس خواندن نبود بلکه درس خواندن بود. او در عین حال می‌خواست آن گوشه‌هایی از مدرنیته را که به نفع مالی و سیاسی خود شاه است به ایران بیاورد و جنبه‌های خطرناک آن مانند دموکراسی و حکومت قانون را پایین بیاورد یا خنثی کند».

داده‌های فراوانی که ناصرالدین شاه در متن سفرنامه‌های خود آورده است، مؤید این است که تمام توجه او معطوف به جنبه‌های مادی و مدرن‌سازی غرب بوده و ساخت‌های معنایی و دموکراتیک او برای شاه مضحک و مضحک بوده است.

ناصرالدین شاه و مدارس به سبک جدید

سبک و سیاق تعلیم و تربیت در ایران دوره قاجار قبل از سبک نوین آموزش، مدرسه بوده و تحت سلطه روحانیت بوده است.

با این روش تدریس به صورت کاملاً سنتی و با عنایت به محتوای علوم مکتبی، صرف و نحو، منطق، عربی، فقه، ادبیات و اصول که نمی تواند ضامن تحول اساسی در عرصه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و علمی تر باشد. دانش آموزان در دایره و دایره سنت درس می خواندند.

ماراج در سفرنامه ابراهیم بیگ که از مدرسه ای در شاهرود صحبت می کند، وضعیت این مدرسه را چنین بیان می کند: «پرسیدم بچه ها چه می خوانند؟ گلستان و بوستان و حافظ و همه چیز نشسته اند. گفتم آقای حافظ چه ربطی به درس دارد؟

گفت این یعنی حافظ شیرازی در درس شرکت نمی کند … گفتم بله باید به بچه ها جغرافیا و هندسه یاد بدهید. گفت هندسه چیست.

در چنین شرایطی، طبیعی است که در سفرهای سلطنتی خود به فرنگ، به مدارسی غیر از کتابخانه های ایران نیز توجه داشته باشد، هر چند اثری که منجر به اقدامات تحول آفرین در عرصه تعلیم و تربیت شود، حاصل نشده است. تنها مرگ جدید امیر در مدرسه دارالفنون به دلیل بی توجهی شاه و کارمندان دولت برای رسیدن به اهدافش بیهوده بود.

یحیی دولت آبادی یکی از موانع اصلی دارالفنون را در دستیابی به اهداف خود، مشوش کردن حافظه شاه توسط درباریان می داند و می گوید: تحصیل در دارالفنون تفکرات ضد سلطنتی را در ذهن دانش آموزان منعکس می کند.

علیرغم مخالفت شدید با موضوع آموزش مدرن که از کمک و اجاره خانه در ارتباط با دبستان میرحسن رشدی و درباریان منع شده است، این امر برای ناصرالدین شاه که به طور فزاینده ای از جامعه آگاه است، طاقت فرسا به نظر می رسد. در سفرنامه های خود به فرنگ به توجه جدی به آموزش مدرن اعتراض کرد. بر همین اساس در این سفرنامه ها به نوشته هایی کاملاً توصیفی و بدون کوچکترین دیدگاه تحسین برانگیز برمی خوریم.

  بهترین سریال 1400 از نگاه مخاطب; مهران مدیر دوم شد

ناصرالدین شاه در تفلیس از مدارسی دیدن کرد که شرح می دهیم: «اول به مدرسه رفتیم. چهارصد دانشجو بودند و همه درس می خواندند و موسیقی می نواختند. اتاق ها را یکی یکی می چرخیدیم.

از آنجا بیرون آمدیم و به مدرسه رفتیم. حدود هشتصد دانش آموز در این مدرسه تحصیل می کنند. مثل همان مدرسه رفت. سپس به مدرسه دخترانه که توسط ژنرال شرماتوف حمایت می شود، آمدیم. خود ژنرال در بیمارستان بیمار است. او حضور نداشت.

“او همسرش بود. زن جوان زیبا بود. با هم دست دادیم، صحبت کردیم و حدود 400 دختر و پسر در این مدرسه تحصیل می کنند. همه دختران زیبا و قابل قبول هستند.”

او در جایی دیگر از مدرسه نابینایان و نابینایان در پاریس گفت: «بعد به بیمارستان نابینایان رفتیم، مدرسه نابینایان. 130 مرد و زن جوان در آنجا تحصیل می کنند. صنعت اصلی آنها سازها و آوازهایی است که بعد از فارغ التحصیلی می توانند نان پیدا کنند.

سالنی بود که می زدند و می خواندند، جمع می شدند، ویولن می زدند، می خواندند، پیانو می زدند. باشه، بعد اتاق ها را گشتم، هر اتاقی یک کور دارد، در هر اتاق پیانو بود و اغلب هنر پشم بافی و غیره مانند جوراب، لباس بچه گانه و … را یاد می گیرند. من چند چیز از صنعت آنها یاد گرفتم، نوع AB را اختراع کردند، چاپ کردند.

روی کاغذ خط کشیده است، تعداد حروف اوج کلمات است، دست کور آنها را می مالد و هر کتابی را در کمال می خواند، فرنگ احتمالاً عنصر مقایسه این وضعیت با وضعیت آموزش و پرورش ایران را در ذهنش تشکیل می دهد و با آگاهی از عقب ماندگی ایران در همه زمینه ها به فرنگ، متوجه شده بود که لازمه اصلی پیشرفت و توسعه ایران، تغییر و تحول در این عرصه است.

حال سوال این است که آیا ایشان در این زمینه اقدام درستی انجام داده اند؟ آنچه واقعیت نشان می دهد این است که شاه بدبین است و به شدت با هرگونه اصلاحاتی که در آن افزایش قدرت خود احساس خطر کند، مخالف است.

آموزش و پرورش نیز از این قاعده مستثنی نبود، زیرا با ایجاد مدارس جدیدی که در زمان او رشد می‌کردند مخالف بود. شايد توصيف ناصرالدين شاه از وضعيت مدارس در غرب، بدون ارزيابي مثبت، گوياي اين واقعيت باشد.

زیرا اگر با این گرایش مخالفت نکند، قبل از توصیفات خود می توانست تحلیلی به نفع این گرایش انجام دهد. شاه از قرآن، قرآن، لالان و مدارس دخترانه در فرنگ صحبت می‌کند، جایی که در ایران شکل غالب آموزش، آموزش مدرسه است و فقط اقلیت‌های مذهبی مسیحی و یهودی مدارس جدیدی برای پیروان خود در ایران دارند. و میرزا حسن رشدی در جستجوی مکتب، عنصری جدید با روشی جدید در آموزش الفبا بود، اما با مخالفت های جدی و ممنوعیت های مکرر نتوانست به هدف خود برسد.

بخشی از مقاله نوشته عبدالله متولی-علی اصغر میرزایی-حمید چراغی

دیدگاهتان را بنویسید