مردی که متهم به قتل در درگیری هفت سال پیش بود در دادگاه کیفری یک تهران محاکمه شد. هفت سال پیش جسد جوان نیمه جان 19 ساله به بیمارستان منتقل شد و ساعاتی بعد بر اثر خونریزی شدید جان باخت.
بررسی ها نشان داد این جوان فرهاد نام دارد که در جریان درگیری پسرش فریبرز او را همراهی می کرد. فریبرز در جریان تحقیقات به پلیس گفت: مردی که فرهاد را کتک زد سیاوش نام دارد. او با چاقو به گردن فرهاد زد و او را مجروح کرد. برای کمک رفتم اما مجروح شدم. درگیری شدید بود.
مرد جوان می گوید: روز قبل با پسرخاله ام به کارگاه کابینت سازی رفتیم تا وسایلمان را آنجا بگذاریم و به خانه برگردیم. جلوی مغازه بودیم که شش مرد جوان با دو موتورسیکلت وارد شدند. یکی از آنها به نام سیاوش روبروی فرهاد ایستاد و از او پرسید: برادر علی هستی؟
به محض پاسخ مثبت فرهاد، پسر جوان با چاقویی که به همراه داشت به گردن او زد. برای دفاع از پسر عمویم نزد سیاوش رفتم که او هم با چاقو به من زد و فرار کرد.
مأموران همچنین از مردی که دو جوان مجروح را به بیمارستان منتقل کرده بود، بازجویی کردند. وی گفت: دو پسر جوان را بعد از مجروح شدن فرهاد با موتورسیکلت آپاچی و هوندا دیدم که به سرعت متواری شدند اما چهره آنها را به خاطر ندارم.
در پی اطلاعاتی که داماد مقتول در اختیار پلیس قرار داد، پلیس ردیابی سیاوش را گرفت و او را در منزل پدری اش در شرق تهران دستگیر کرد. متهم در بازجویی های اولیه منکر قتل شد اما در خانه سیاوش مدارکی دال بر دست داشتن وی در این جنایت کشف شد.
وقتی مأموران به موقع رسیدند، او توانست اسناد پلیس را فاش کند. ماشین لباسشویی را در منزل متهم مشاهده کردند که چند تکه لباس خونی داخل آن بود. مشخص بود که متهم قصد شستن لباس های خون آلود را داشته است. با وجود کشف این اسناد، متهم هرگز به قتل اعتراف نکرد.
سیاوش در بازجویی گفت: این خون ربطی به مقتول ندارد و من خودم مجروح و خون آلود بودم. من نه نقشی در قتل داشتم و نه درگیری با مقتول. در همین حال فریبرز همچنان سیاوش را مقصر قتل می دانست و اصرار داشت که او را در صحنه دیده است.
با وجود اینکه فریبرز مدعی شد دو مهاجم موتورسوار کلاه بر سر داشتند، اما گفت که توانسته چهره سیاوش را تشخیص دهد. با توجه به شواهد جمع آوری شده، بازپرس سرانجام سیاوش را مقصر تشخیص داد. برای متهم کیفرخواست تشکیل و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.
قضات در جلسات مقدماتی خود به این پرونده اعتراض کردند و در نهایت پرونده را برای تحقیقات بیشتر به دادسرا بازگرداندند. یکی از ایرادات این بود که فریبرز به عنوان شاهد در این پرونده شهادت داد در حالی که خودش درگیر درگیری و متهم به درگیری بود.
نکته دیگر اینکه یکی دیگر از شاهدان پرونده که دو مجروح را به بیمارستان منتقل کرده است، گفته است که کسی را در صحنه ندیده است و اینکه گفته شود سیاوش قتلی انجام داده است یا خیر. دادستانی تحقیقات جدیدی را انجام داد و پرونده را برای محاکمه آماده کرد. بدین ترتیب پرونده به شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.
در این جلسه ابتدا نماینده دادسرا کیفرخواست متهم را قرائت کرد و سپس پدر و مادرم در محل حاضر شدند. آنها خواستار قصاص شدند و گفتند که خواهان قصاص هستند و به دلیل اینکه فرزندشان 19 سال دارد و آرزوهای زیادی برای او دارد، کوتاه نمی آیند. گفتند چون پسرشان بی گناه است عامل قتل او باید مجازات شود.
وقتی نوبت به متهم رسید، وی با رد اتهام گفت: هفت سال است که در این پرونده دخالت دارم و بارها گفته ام قتل کار من نیست. من این اتهام را قبول ندارم. من در این درگیری نبودم و کسی مرا ندید، اگر فریبرز علیه من صحبت می کند به این دلیل است که با من مشکل دارد و می خواهد جواب بدهد.
من این اتهام را قبول ندارم و حتی به صحنه قتل هم نزدیک نبودم. من نه با فرهاد و نه با برادرش مشکلی نداشته ام و نمی دانم چرا چنین اتهامی به من زده اند.
متهم ادامه داد: هفت سال زندگی ام با اتهام واهی به من تباه شد و تا آخرین لحظه می ایستم تا ثابت کنم قتل کار من نیست. در اداره اطلاعات برایم سخت بود. لکه بودن لباسم دلیل بر قتل نیست. پس از اظهارات متهم، وکیل مدافع وی به صحبت پرداخت.
او گفت: «موکل از ابتدا به من گفت که قتل به او مربوط نیست. هیچ مدرکی دال بر این که قتل کار او بوده وجود ندارد و چند لکه خون روی لباس او نمی تواند دلیل جدی قصاص باشد، من به عنوان وکیل متهم تقاضای تبرئه وی را دارم.
در پایان جلسه دادگاه، قضات دیوانه وار تصمیم به این موضوع گرفتند.