بابک زمانی| گفتگوی دانشگاه علوم پزشکی ایران (یکی از سه دانشگاه بزرگ پایتخت) با آستانعلی و زینلی و طب سنتی فعال در این آستانه عجیبترین و پرمعنیترین خبری بود که تعجب بسیاری از دانشجویان، معلمان را برانگیخت و این خبر را تکمیل کرد. آستانه. دانشگاه و افراد دیگر
دانشگاه ممکن است یک مؤسسه تحقیقاتی سنتی را تعیین کند و هر کلینیک یا مرکز سنتی را در آن مؤسسه تحقیقاتی در اختیار بگیرد. البته می تواند هر مرکز درمانی را تحت مسئولیت خود بگیرد و طبق قوانین موجود زیر نظر معاونت درمان قرار دهد.
اما امضای تفاهم نامه بین یک دانشگاه بزرگ و یک کلینیک طب سنتی بیش از این است، در حالی که علمای بزرگ بارها بر نبود طب اسلامی تاکید کرده اند. تفاهم نامه ای بین دو کشور یا یک سازمان با هویت های مستقل منعقد می شود که ربطی به ابعاد و ابعاد آنها ندارد.
به عنوان مثال، امضای تفاهم نامه بین کشور بزرگ ما و بورکینافاسو به معنای توافق بین دو کشور مستقل است. تفاهم نامه دانشگاه اصلی ما و مرکز طب سنتی به معنای رسمیت بخشیدن به رشته ای مستقل از دانشگاه رسمی در کشور است.
این بخش کوچکی از روندی است که سال هاست در کشور ما برای استقرار و ترویج طب سنتی این بار با تفاهم نامه و مشروعیت در جریان است. این تأییدی است بر وجود دانش، به موازات دانش متعارف. این تاییدی است بر وجود نوعی علم که مبتنی بر مدرک و تجربه نیست.
علمی که به سوی دیگر می رود و راه رسیدن به آن، کشف و شهود از درون و مکاشفات مستقل از پای چوبی استدلال است. بهانه هایی که اگر در هنر و ادبیات جایگاهی داشته باشند قطعا در درمان جایی ندارند.
رئیس دانشگاه مدرن ما نه تنها وجود دانش موازی با دانش مورد نظر در رشته خود را تصدیق می کند، بلکه آن را درک می کند و مسیر خود را نیز درک می کند (که یک تناقض بزرگ است). اهمیت نمادین این گفتگو در عمل بسیار بیشتر از پیامدهای اولیه آن است.
چون رئیس این مدرسه است که این تفاهم نامه را امضا می کند نه یک کارمند دولتی که فقط اختیارات اجرایی دارد نه معنوی؟ آیا واقعاً نظریه علوم موازی را پذیرفتیم؟ آیا از ریشه های تاریخی این بحث آگاه هستیم؟ آیا پیامدهای پذیرش علم را می دانیم یا علم موازی؟ آیا قبول می کنیم آیا ما حق دانش موازی محلی را برای همه فرهنگ های محلی برای تمام مناطق جهان می پذیریم؟
به راستی اگر فردا خبر تفاهم نامه دانشگاه هاروارد با یک درمانگر سنتی بومی آمریکا را بشنویم، چه احساسی خواهیم داشت؟
احساس تعجب و ناامیدی که گریبانگیر اکثر اساتید و دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی ایران و به ویژه فارغ التحصیلان پراکنده در سراسر جهان است، ناشی از همین مشکلات اساسی است که با وجود آنها، تنها سیل به اصطلاح را در بر می گیرد. مهاجرت پزشکان نامیده می شود وگرنه فکر نمی کنم عملا هیچ یک از واحدهای مرتبط این دانشگاه بزرگ با کلینیک طب سنتی امامزاده عین علی و زینلی وارد فعالیت پزشکی مشترک شوند.
اگر شواهد کافی وجود داشته باشد، تحقیق یک موضوع جداگانه است. اساتید قدیم و جدید باید صدای خود را برای حفظ آنچه از امیدهای فارغ التحصیلانشان باقی مانده است بلند کنند تا تنها صدایی که به دانش آموختگان دانشگاه می رسد صدای چنین تفاهم نامه ای نباشد.