فرادید| از کدام رویدادهای زندگی خود به عنوان مهمترین وقایع یاد می کنید؟ آیا مهمترین اتفاقات زندگی شما طبق برنامه اتفاق افتاده اند یا تصادفی، تصادفی یا تصادفی اتفاق افتاده اند؟
به گزارش فرادید؛ همه ما حداقل یک داستان داریم که در آن اتفاقی واقعا شگفت انگیز یا برعکس، واقعاً ترسناک بدون هشدار برای ما رخ داده است. وقتی به اتفاقات گذشته فکر می کنید، چگونه آن را تفسیر می کنید؟ آیا آن را سرنوشت می دانید؟ آیا فکر می کنید این در خدمت هدف بزرگ تری بود؟
شاید تصمیم گرفته باشید با در دست داشتن یک فنجان قهوه، یک لپ تاپ و یک تلفن همراه از اتاقی به اتاق دیگر خانه خود بروید. هر چقدر هم که سعی کنید فنجان قهوه نیفتد، نتیجه نمی دهد و قهوه از دستتان به زمین می افتد و پایتان روی قهوه می لغزد و تعادل خود را از دست می دهید. روی زمین می افتی و مچ پایت زیر سرت می ماند. چند ساعت بعد، پای شما در گچ قرار می گیرد و باید حداقل چند هفته در همان وضعیت بمانید تا مچ دست شما بهبود یابد.
شما می توانید معانی پنهان را در این رویداد ببینید. شاید زمانی که در بیمارستان منتظر گچ زدن پاهایتان بودید، در اتاق کناری با فردی روبرو شدید که پس از چند لحظه متوجه میشوید که همان دوستی است که سالها نمیشناختید. خوشحالم که دوباره آن را پیدا کردید و هنوز هم می توانید متصل شوید. اگر پایه و اساس شما شکسته نمی شد، چیزی که فکر نمی کنید می افتاد.
آیا سرنوشت تو را به این بیمارستان برد تا دوست گمشده ات را که معلوم شد برایت خیلی مهم است ملاقات کنی؟
دو عاملی که بر درک ما از شانس تأثیر می گذارد
رویدادهای تصادفی زندگی می توانند در هر مکان و به هر شکلی اتفاق بیفتند. دو محقق از دانشگاه اسلو، کارل تیگن و الف بوئر کانتن (2022)، می گویند که ماهیت غیرقابل پیش بینی این رویدادها ویژگی بسیار بدی است. مردم ترجیح می دهند بدانند چه اتفاقی خواهد افتاد زیرا “رویدادهای برنامه ریزی شده (غیر تصادفی و ناگوار) نظم و ثبات را در زندگی ما به ارمغان می آورد.”
به همین دلیل است که قبل از شروع سفر باید به وضعیت آب و هوا و ترافیک جاده ها و خیابان ها توجه کنید. همچنین در میان محققان تمایل به قابل پیش بینی بودن وجود دارد: «آنها در پیش بینی و یافتن روابط علی بسیار دخیل هستند و سعی می کنند از توضیح یک رویداد بر اساس تصادف اجتناب کنند».
به نظر می رسد نیاز انسان به نظم بخشیدن به هر ناهنجاری باعث می شود تا معنا را به ماهیت زیگزاگی وقایع زندگی واقعی تزریق کند.
ممکن است باور داشته باشید که شکستگی مچ پا نتیجه یک برنامه بزرگتر برای بردن شما به یک دوست قدیمی است. وقتی به زنجیره رویدادها و تجربیاتی فکر می کنید که زندگی شما را تشکیل می دهند، تا چه حد این معانی را به وقایع داده اید تا بتوانید داستان های متقاعد کننده ای در مورد آنچه برای شما اتفاق افتاده است بسازید؟ مهمتر از آن، چه چیزی باعث شد که این رویدادها در وهله اول تصادفی به نظر برسند؟
اگرچه ممکن است توضیح واضح به نظر برسد، اما تیم نروژی تاکید می کند که رویدادهایی که اغلب تصادفی به نظر می رسند به طور ناگهانی یا “غیر منتظره” رخ می دهند. زمان نیز مهم است. تگان و کانتون توضیح می دهند که شروع ماجرا ممکن است بیشتر تحت تأثیر شانس به نظر برسد تا پایان.
یکی از تست هایی که محققان برای تعیین باور افراد به شانس انجام دادند مشابه پرسشنامه زیر بود:
تصور کنید دو دانش آموز، آیوی و الن، سال ها با هم دوست هستند. به نظر شما کدام یک از دو گزینه زیر محتمل تر است؟
الف. ایوی و الن تقریباً تصادفی با هم دوست شدند.
ب) تصادفی نیست که ایوی و الن با هم دوست شدند.
کدام گزینه را انتخاب می کنید؟ اگر گزینه (ها) را انتخاب کنید، شما یکی از 61 درصدی هستید که به همین سوال پاسخ داده اند، یعنی فکر می کنید شروع داستان تحت تأثیر تصادف و تصادف است.
حالا بقیه داستان را بخوانید:
ایوی و الن دیگر دوست نیستند. به نظر شما کدام دو گزینه صحیح تر هستند؟
الف) دوستی آنها به طور تصادفی پایان یافت.
ب) تصادفی نیست که دوستی آنها به پایان رسیده است.
آیا تعجب خواهید کرد که بدانید 81 درصد از پاسخ دهندگان گزینه (ب) را انتخاب کرده اند؟ به یاد داشته باشید که هیچ دلیلی برای پایان دوستی آنها وجود ندارد. با این حال، اکثر مردم، و احتمالاً شما نیز، پایان را تصادفی نمیدانند. حتی اگر تصادف احتمالاً بر نتیجه تأثیر بگذارد. ایوی ممکن است تصادف وحشتناکی داشته باشد و پایان این دوستی ربطی به رابطه آنها ندارد.
محققان نروژی “ناگهانی” را به معادله اضافه کردند و سپس از شرکت کنندگان خواستند تا احتمال مقایسه را به صورت زیر ارزیابی کنند:
به نظر شما کدام یک از عبارات زیر در مورد کاری است که به طور ناگهانی شروع شده است؟
الف) کار من به عنوان مشاور فناوری کاملاً تصادفی شروع شد.
ب) کار من به عنوان مشاور فناوری تصادفی شروع نشد.
با توجه به یافتهها، به احتمال زیاد شما فکر میکنید دلیل آن اتفاقی افتاده است، زیرا ۷۵ درصد از شرکتکنندگان گزینه (الف) را انتخاب کردند. می توانید نتیجه بگیرید که این شروع ناگهانی نتیجه شادی یک نفر است.
7 واقعیتی که باید هنگام فکر کردن به مسیر زندگی خود در مورد آنها تجدید نظر کنید
محققان دانشگاه اسلو حقایق دیگری را در مسیر مطالعه خود کشف کرده اند که می تواند به شما کمک کند با رویکردی جدید به تجربه زندگی خود نگاه کنید:
1. پایان ها تصادفی به نظر نمی رسند، اما شروع همیشه تصادفی اتفاق می افتد. به نظر می رسد که ابتدا مسئول اتفاقات بعدی است، اما وقتی چیزی تمام می شود، فکر می کنید که می دانید قبلا چه اتفاقی افتاده است، که باعث می شود تأثیر حوادث احتمالی را بر نتیجه نبینید.
2. آغاز تصادفی به نظر می رسد، زیرا آغاز همیشه از پایان دراماتیک تر است. ابتدا توجه بیشتری را به خود جلب می کند تا پایان، که می تواند این احساس را ایجاد کند که یک تصادف اتفاق افتاده است.
3. بین شانس و شانس تفاوت وجود دارد. اگر رویدادی بدون دلیل اتفاق بیفتد و خیلی مهم نباشد، به احتمال زیاد آن را یک رویداد در نظر می گیرید. اما آنچه در مکان نامناسب در زمان نامناسب رخ می دهد، مانند شکستگی مچ پا، اغلب به دلیل اهمیت آن به بدشانسی نسبت داده می شود.
4. شما می توانید دانش مهمی را حتی بدون تلاش به دست آورید و این یک کشف بزرگ است. به بسیاری از مهارت هایی که به طور تصادفی یاد گرفته اید فکر کنید. ممکن است به طور تصادفی یاد گرفته باشید که چگونه یک مشکل خانه را در حین صحبت با کسی حل کنید. شانس به روش های غیر منتظره به نفع شما عمل می کند.
5. گاهی شانس فقط یک شوخی سرگرم کننده است. شانس نه تنها گاهی اوقات آموزنده است، بلکه می تواند سرگرم کننده نیز باشد. اگرچه اکثر مردم از چیزهای تصادفی و غیرمنتظره متنفرند، نویسندگان مقاله می گویند که “شانس می تواند خوشبختی زیادی به ارمغان بیاورد.” اگر نه، مردم چه دلیل دیگری برای تماشای ورزش دارند؟
6. شاید اصلاً شانس نداشته باشید. وقتی به آسیب دیدگی مچ پا فکر می کنید، ممکن است بدشانسی به نظر برسد، اما با توجه به سطح حواس پرتی که از پوشیدن چند چیز مختلف داشته اید، ممکن است “غیرقابل اجتناب” بوده باشد. شروع های تصادفی می توانند فقط پسوند مدل های موجود باشند.
7. مردم ترجیح می دهند به گذار در زندگی به عنوان یک آغاز نگاه کنند. محققان اسلو با تقویت آخرین نکته در یکی از آزمایشهای خود، به این نتیجه رسیدند که مردم ترجیح میدهند به زندگی بهعنوان مجموعهای از فصلهای جداگانه نگاه کنند تا بهعنوان مدلهایی که موازی با آنها اتفاق میافتند.
آیا آماده هستید که در شانس خود تجدید نظر کنید؟
تیگن و کانتون می گویند که “همه رویدادها یک علت دارند و به طور قابل توجهی در رابطه خود با هم مرتبط هستند”، برخی تصادفی و برخی دیگر غیرتصادفی. اما از آنجایی که نگاه کردن به این رویدادها بهعنوان بخشهای جداگانه آسانتر از الگوهای پیوسته است، ارزش آن را دارد که یک قدم به عقب برگردید و به دنبال موضوعات گستردهتری باشید که الگوهای زندگی شما را راهنمایی میکند.
برای این آزمایش فکری، با فکر کردن در مورد رویدادهایی شروع کنید که تصادفی به نظر میرسند، اما در عوض منعکس کننده فرآیندهایی هستند که زیربنای آن رویدادها هستند. در خیابان راه می روید و به جای اینکه به سمت راست بروید، به سمت چپ می روید. در کمال تعجب، ناگهان با عشق زندگی خود روبرو می شوید که منجر به تشکیل خانواده و اتفاقات بعدی و بعدی می شود.
قبل از اینکه در دامی بیفتید که با هر قدمی که برمی دارید مردد به نظر برسید، به دنبال مدل های بزرگتر باشید. چرا به جای اینکه به راست بپیچید به سمت چپ پیچیدید؟ آیا چیزی در سمت چپ بود که توجه شما را جلب کرد؟ شاید منظره سمت چپ را دوست داشتید یا فروشگاه مورد علاقه شما در سمت چپ بود؟ تنها چیزی که شما را به سوی او می کشاند همان چیزی است که شما را به عشق زندگیتان می کشاند.
به طور مشابه، به یک تکنسین فکر کنید که به نظر می رسد شغلی پیدا کرده است. آیا ممکن نیست چیزی او را در این رشته به تحصیل واداشته باشد که از قضا صلاحیت چنین مقامی را داشته باشد؟ به ذهنتان خطور نکرده بود که به دلیل توانایی هایتان شغل پیدا کنید؟
نتیجه گیری نهایی
قبل از اینکه اجازه دهید رویدادها یا شانس شما را وادار کند فکر کنید که کل زندگی شما مجموعه ای از رویدادهای تصادفی است، دیدن منطق پشت مسیر زندگی خود به شما کمک می کند به آن معنای بزرگتر و پربارتری بدهید.
منبع: روانشناسی امروز
نویسنده: سوزان کراوس ویتبورن Ph.D.
ترجمه: عاطفه رضوانانیا – سایت فرادید