مریم طالشی| برای او، یک روز معمولی و یک تعطیلات تفاوتی ندارند. او عاشق کار است و این تنها عشقی است که برای او صادق است. حتما شنیده اید که برخی افراد بخاطر شغلشان ازدواج کرده اند. یعنی ابتدا باید عاشق کارشان شوند و بعد با آن ازدواج کنند.
این بدان معنی است که آنها همیشه کار را به هر چیز دیگری ترجیح می دهند. البته اینطور نیست که عواطف انسانی و روابط خانوادگی اصلا برایشان مهم نباشد، بلکه کارشان خیلی مهم است.
“وقتی کار می کنم احساس بهتری دارم. در کار غوطه ور می شوم و گذر زمان را فراموش می کنم. من پشت میزم غذا می خورم و همزمان کار می کنم. من نمی دانم چه زمانی غذام تمام شد و چه خوردم، اما ناراحت نیستم. “در واقع، من فکر می کنم هویت من بیش از هر چیز دیگری توسط کارم تعیین می شود، پس چه اشکالی دارد که بیشتر وقتم را صرف این کار کنم؟”
اینها صحبت های مویگان، زنی 42 ساله است که مدیر یکی از بخش های شرکت تهیه کننده تجهیزات پزشکی است. همسر مویگان نیز در یک شرکت مشابه کار می کند، اما مانند او به طور مداوم به کار رسیدگی نمی کند و به قول خودش کار برای او اصلا اولویت ندارد.
با این حال مویگان معتقد است که باید تا جایی که می تواند تلاش کند و با وجود اینکه وضعیت مالی خوبی دارند، دائما نگران آینده پسر 7 ساله خود است.
میخواهم فرزندم در آینده از نظر مالی کاملاً امن باشد و احساس محرومیت نکند. البته اگر بخواهم با خودم روراست باشم باید بگویم شاید این بهانه ای باشد برای توجیه زحماتم. من کار کردن را دوست دارم و از آنجایی که همسرم کارهای زیادی با نوزادان انجام می دهد، یک جورهایی خیالم راحت است و اگر او در کنار من نبود شاید نمی توانستم این همه کار را انجام دهم.
“تعطیلات برای من اهمیت چندانی ندارد، زیرا من همیشه کار می کنم و چون با شرکت های خارجی کار می کنیم، تعطیلات ما و آنها به هم نمی رسد و خوشحالم که مجبور نیستم در روزهایی مانند نوروز دائما تعطیل باشم. “
شاید برای خیلیها مژهها عجیب به نظر برسد، اما خودش اینطور فکر نمیکند: «همه از یک چیز لذت میبرند و همانطور که خیلیها از اوقات فراغت و استراحت لذت میبرند، من هم از کار کردن و گرفتن انرژی لذت میبرم. تعطیلی و بیکاری انرژی ام را می گیرد و خسته ام می کند.
این روزهای عادی و غیر تعطیل را خیلی بیشتر دوست دارم چون مجبور نیستم مدام در مورد کار به دیگران توضیح بدهم. مثلاً در تعطیلات با اعضای خانواده ام به مسافرت می رویم و من آنجا هستم که به ایمیل ها و کارها پاسخ دهم و مدام گلایه می کنند که باید کار را رها کنید و پیش ما باشید. اینا اذیتم میکنن
حتی وقتی میخوابم لپ تاپم رو با خودم میبرم تا کار فردا رو درست کنم و آرومم میکنه. برعکس، اگر کار نکنم، نگران می شوم و به دلیل ناراحتی نمی توانم راحت بخوابم».
مژگان مانند اکثر افرادی که شرایط مشابهی دارند و به اصطلاح معتاد به کار هستند، برنامه کاری مشخصی ندارد. علی یکی از آنهاست. البته ماجرای علی را از همسرش می گوییم که او نیز از این موضوع دلش سوخته است:
او دوست دارد همه کارها را خودش انجام دهد، حتی اگر جزو وظایفش نباشد. هرکسی که می خواهد مرخصی بگیرد یا مشغول است، شوهرم مشتاق انجام کارش است و من متوجه می شوم که این اغلب منجر به سوء استفاده می شود. البته او این را قبول ندارد و خودش را حرفه ای می داند، اما واقعیت این است که وقتی فردی اینقدر مشتاق کار است، همیشه از او انتظار بیشتری دارد.
با این حال، او بیش از دیگران پاداش و مزایای زیادی دریافت نمی کند. ما هرگز نمی توانیم به یک سفر دو روزه برویم چون شوهرم به هر حال سر کار است، حالا یا در خانه یا خارج از کشور چون در یک شرکت لبنیاتی کار می کند که تعطیلات ندارد و در تعطیلات شیفت می کند. ولی البته شوهرم طبق سلیقه خودش همیشه در حال انجام وظیفه است.
وقتی در خانه است مدام از کارش و اتفاقاتی که در محل کارش افتاده صحبت می کند. ناگفته نماند که صحبت تلفنی با همکارانش واقعاً خسته کننده است و حتی زمانی که مهمان داریم تسلیم نمی شود، به شرطی که بدانم لازم نیست.
او دوست دارد همکارش باشد و طبیعی است که وقتی خانواده با هم ارتباط برقرار می کنیم، همه چیز به کار است. این وضعیت واقعا برای من ناراحت کننده است.»
واقعیت این است که فردی که در کار غوطه ور است و معتاد به کار است، ممکن است آسیبی به خود یا دیگران احساس نکند، زیرا در هر صورت مفید تلقی می شود. او سخت کار می کند چون فردی مسئولیت پذیر و کوشا است، پس چرا باید از چنین فردی شکایت کنیم؟! البته حد و مرز بین اشتغال و اعتیاد به کار هم باید مشخص شود و اینطور نیست که همه سخت کار کنند، یعنی معتاد کار باشند. بنابراین، بر چه اساسی می توان این دو را از هم تشخیص داد؟
منصور عظیمی، روانشناس می گوید: «اعتیاد ناشی از کار که به آن اعتیاد شغلی نیز می گویند، در دسته اعتیادهای رفتاری قرار می گیرد که مشابه سایر اعتیادهای رفتاری مانند اعتیاد به خرید یا اعتیاد به ورزش است. در واقع رفتاری تکراری است که در صورت ترک آن فرد را مضطرب می کند و در نتیجه برای آرام شدن باید دوباره به آن روی آورد.
در واقع اعتیاد به کار یک اعتیاد خاص به کار نیست و مثلاً به این معنا نیست که فردی شغل خود را دوست داشته باشد زیرا به خوداشتغالی اعتیاد دارد و حتی ممکن است شغل مورد علاقه خود را انتخاب نکرده باشد. البته باید توجه داشت که هر نوع سخت کوشی و تلاش افراد در شغل و حرفه خود را نباید اعتیاد به کار دانست.
این اختلال دارای ویژگی های خاصی است که می تواند عوارض جانبی داشته باشد، بنابراین تشخیص آن مهم است.
این روانشناس به نشانه های اعتیاد به کار اشاره می کند: افرادی که معتاد به کار هستند معمولا ساعات زیادی از روز یا حتی شب را در محل کار می گذرانند در حالی که در بسیاری از موارد ممکن است اصلاً نیازی به این کار نباشد. آنها از اوقات فراغت خود برای کار بیشتر استفاده می کنند.
این افراد از شکست در شغل خود بسیار می ترسند و دائماً به این فکر می کنند که چگونه می توانند در کار خود موفق تر باشند و این فکر همیشه ذهن آنها را به خود مشغول می کند بنابراین توانایی تمرکز بر سایر زمینه های زندگی را از آنها سلب می کند. در مواردی، روابط شخصی این افراد مورد تهدید قرار می گیرد.
البته این افراد هرگز دیگران را در این موضوع توجیه نمی کنند زیرا فکر می کنند کارشان درست است. معتادان به کار زمانی که یک روز کار نمی کنند بسیار مضطرب می شوند و این نشانه آن است که می توان این اختلال را تشخیص داد.
گاهی اوقات افراد از کار برای پوشاندن شکست های خود استفاده می کنند. افرادی هستند که روابط اجتماعی خوبی ندارند و در این زمینه نقاط ضعفی دارند و خیلی پیش می آید که این افراد برای پوشاندن سایر نقاط ضعف خود را غرق کار می کنند.
تلاش برای فراموش کردن بحرانهای بزرگ در زندگی فرد، مانند مرگ یکی از عزیزان و طلاق، چیزی است که بسیاری از افراد میبینند که میتواند در ابتدا به آنها کمک کند و حتی آنها را به این کار تشویق کند، اما مراحل شکایت از بحران باید بله “به هر حال تمام شد و اینطور نیست که کار زیاد باعث فراموشی می شود و حتی می تواند با کار زیاد به سلامتی خود آسیب برساند.”
کسانی که به کار معتاد هستند می توانند با انجام کارها به خود کمک کنند. عظیمی می گوید: اگر در ابتدا به این اختلال مبتلا هستید، باید سعی کنید سخت کار کنید و از ساعات غیرضروری خودداری کنید.
بهتر است زمان خود را تنظیم کنید و ساعاتی را برای کار و ساعاتی را برای استراحت در نظر بگیرید. برای این کار می توانید به همکاران خود نگاه کنید تا ببینید با چه مدلی باید کار کنند. به خودتان بگویید که شغلی مشابه شغل آنها دارید و نیازی نیست خیلی بیشتر از این کار کنید. تمرین کنید وقتی کار نمی کنید به کار فکر نکنید. در نهایت می توانید برای حل مشکل خود از یک روانشناس و مشاور کمک بگیرید.»
منبع: روزنامه ایران